سفرنامه مکه و فرنگ مروری بر سفرنامه ناصرالسلطنه در سال 1317 ق
آثار تربیتی و فرهنگی حج محمد مسجدجامعی زیارت و حج در آیین های پیشین ادیان و تمدّنهای شناخته شده از دیرباز مراسمی به عنوان زیارت داشتهاند؛ به این معنی که پیروان آن ادیان برای وفای به نذر و عهد و یا سپاسگزاری و تشکّر و یا به دلیل کمک گرفتن و برکت
آثار تربيتي و فرهنگي حج
محمد مسجدجامعي
زيارت و حج در آيين هاي پيشين
اديان و تمدّنهاي شناخته شده از ديرباز مراسمي به عنوان زيارت داشتهاند؛ به اين معني كه پيروان آن اديان براي وفاي به نذر و عهد و يا سپاسگزاري و تشكّر و يا به دليل كمك گرفتن و بركت طلبيدن از خدا و يا خدايان و الههها و يا ارواح مقدسي كه بدان اعتقاد داشتهاند، به مكانهايي كه از نظر آنها مقدس بوده، ميرفتهاند و عموماً براي آنان هديه و قرباني ميبردهاند.
حتي در تمدنهاي بتپرستيكه كمتر تحت تأثير دين بودهاند، همچون تمدن يونان و روم، اين مراسم وجود داشته است. يونانيان و روميان قديم براي سپاسگزاري و يا جلب رضايت و مساعدت آلهههايشان، به معابد و مكانهايي كه بدانها تعلّق داشت ميرفتهاند و مراسم را با انجام قرباني و با كيفيتي بسيار باشكوه به پايان ميبردهاند. بسياري از اين مكانها و معابد هنوز باقي است و اسناد و شواهد فراواني وجود دارد كه حكايت از كيفيت و عظمت مراسمي ميكند كه توسط آنان به جا آورده ميشده است.
اين مراسم آنچنان شايع بود كه معروف است:
حواري بزرگ، پولس مقدس، خوردن گوشت اين قربانيها را ـ كه براي الهههاي رومي ذبح ميشدند ـ بر مسيحيان حرام كرده بود. اين مراسم در مصر قديم و با كيفيتي شكوهمندتر برگزار ميشد. در ميان اديان بزرگ غير ابراهيمي بوداييان و هندوها و نيز زرتشتيان چنين مراسمي داشته و دارند. حتي اديان كوچكي كه بعدها از اختلاط اديان بزرگ سر بر آورد، همچون سيكها، نيز مراسمي به عنوان مراسم زيارت مقدس دارند كه براي آنان به مثابه حج است.
زيارت مقدس براي اديان ابراهيمي ـ كه ميراث داران ابراهيم هستند ـ داراي معناي بيشتر و عميقتري بوده است. هم يهوديان و هم مسيحيان، حج خاص خود را داشته و دارند. قرآن كريم ميفرمايد: ( لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً هُمْ ناسِكُوهُ ).1
از اين ديدگاه، زيارت مكانهاي مقدس و مورد احترام و انجام يك سلسله اعمال، گويي يكي از شاخصههاي گروههاي اجتماعي؛ اعم از ديني و غير ديني بوده است. اين پديده حتي از روزگار جديد هم، اگر چه به نوعي ديگر، وجود دارد.
يكي از بهترين نمونهها مراسمي بود كه معتقدان به انديشة كمونيستي نسبت به قبر لنين در ميدان سرخ مسكو به جا ميآوردند. تا قبل از سقوط بلوك شرق و تجزيه امپراتوري شوروي، زيارت قبر لنين، با مراسم خاص آن، يكي از واجبات ايدئولوژيك و ميهني براي مقامات شوروي و اعضاي حزب كمونيست آن و بلكه همه شهروندان اين كشور بود. افزون بر اين، اعضاي حزب كمونيست كشورهاي ديگري كه از مسكو ديدن ميكردند ميبايست اين مراسم را، با همان كيفيت مقرّر به انجام ميرساندند.
با اين همه، حج در اسلام داستان ديگري دارد. حج از اركان اسلام است كه اولاً فرد مسلمان ميبايد به وجوب آن و آن هم با كيفيت مقرر، معتقد باشد و ثانياً در صورت داشتن شرايط ، بايد آن را بهجا آورد. اين بدان معنا است كه حج بخشي تجزيه ناپذير از اسلام است و لذا تا اين دين وجود دارد، اين مراسم وجود خواهد داشت، با همان كيفيتي كه تعريف و تحديد شده است.
در حالي كه زيارت مقدس در اديان و تمدنهاي ديگر چنين نبوده است؛ زيرا اولاً: از نظر آنان اين زيارت امري واجب نبود و ثانياً: اعمالي را كه طي اين زيارت به جا ميآوردند، بدانگونه كه با دقت و تفصيل در اسلام بيان شده، نبوده است. اگر چه ممكن است در فترتهايي و به دلايلي چنين دركي وجود داشته باشد، امّا اين جرياني عمومي و دائمي نبوده است.
به عبارت ديگر، زيارت براي آنان امري شايسته وپسنديده بوده كه موجب گشايش و بركت و رحمت و موفقيت ميشود و نه امري واجب در مفهوم اسلاميِ آن و مهمتر آنكه آداب و رسوم متعلّق بدان، كيفيت الزامي مراسم حج را نداشته است. اگر چه اصل زيارت مكان مقدس و انجام مراسمي دراين مكان، در زماني خاص و با كيفيتي مخصوص، ويژگي مشترك عموم اديان و تمدنها است، اما تفاوتي بزرگ بين حج، آنگونه كه در اسلام وجود دارد و زيارت ديگران، وجود داشته و دارد.
احتمالاً تحليل لغوي بتواند تا اندازهاي موضوع را روشن كند. معناي لغوي كلمة «حج»، قصد كردن است و بدان لحاظ اين مجموعه از اعمال را «حج» ميگويند كه حاجّ قصد ميكند زيارت خانة خدا را و با روشي كه مقرر است، انجام دهد.2
معادل كلمة حج در زبانهاي اروپايي، كلماتي است كه از ريشة لاتيني «Peregrinus»آمده و اين به معناي سفر است، امّا سفر به مكاني ناشناخته و طولاني و بدون لحاظ فايدة عملي و مشخّص.
بنابراين، اين كلمه در مواردي كه سفر به منطقهاي معلوم و شناخته شده انجام ميشود و يا هدف از آن تجارت و نيل به سود خاصي است، به كار برده نميشود. اصل اين است كه اين سفر انجام شود و نه بيشتر.
با توجه به شرايط سفر در دوران گذشته، اين نكته قابل درك است. سفر در آن ايام اقدامي خطرناك و بلكه مهلك بود و كسي كه به اين سفر مبادرت ميورزيد به واقع خود را در معرض انواع مشكلات و خطرها قرار ميداد. لذا آنچه از وي ميخواستند صرف سفر بود و نه رعايت آداب و رسوم خاص، بدانگونه كه در نزد ما شناخته شده است. مهم انجام آن بود و نه كيفيت اجراي آن. 3
تفاوت حج در اسلام و ديگر اديان
ـ آنچه در مورد حج و تفاوتش با زيارت در اديان ديگر گفته شد، به تفاوت اين دين و اديان ديگر باز ميگردد. اسلام ديني است كه هم اصول اعتقادي و هم تكاليف عملياش قاطع، مشخص، روشن و مفهوم است. فاقد پيچيدگيهاي كلامي و فلسفي و اعتقادي است. دستورات عملي و عبادي آن هم به همين گونه است. واقعيت اين است كه اين شفافيت و وضوح در اديان ديگر وجود ندارد. معلوم و قابل درك است كه چه ميگويد و چه ميطلبد. همچنانكه مباني و اصولي كه براساس آن ميبايد وظايف فرد مكلف تعريف شود، بدون ابهام و قطعي است.
اين ويژگي موجب شده كه اين دين در برخورد با زمان و تحولات آن مسيري متفاوت با اديان ديگر طي كند. تحولات دوران جديد نتوانسته دايرة تكاليف اسلامي را محدودتر كند، حال آنكه در اديان ديگر چنين اتفاقي افتاده است. امروزه مسلمانان به همانگونه و با همان شرايطي روزه ميگيرند كه در گذشته ميگرفتند، حال آنكه روزه در نزد مسيحيان، زمان، مدت، كيفيت و الزامش تغييرات فراواني را شاهد بوده است. تكاليف و واجبات عبادي و غير عباديِ يك مسيحي، متعلق به هر كليساييكه باشد، در يك قرن پيش متفاوت بوده با تكاليف و واجبات يك مسيحي در روزگار ما. امّا در مورد مسلمانان مسأله
اين گونه نيست.
احتمالاً به همين علت است كه هم اكنون حج مهمترين اجتماع منظم و ساليانة عبادي دنياي ما است. در حاليكه در گذشته چنين نبود. تحوّلات زمان، نه در اصل وجوب حج تغييري ايجاد كرده و نه در آداب و رسوم و فرهنگ عبادي آن؛ چرا كه اين همه، در خودِ اسلام ريشه دارد.
آداب و رسوم و نتايج تربيتي ـ فرهنگي حج
آن گونهكه از قرآن مجيد و روايات و متون اسلامي بر ميآيد، مناسك حج4 به دوران حضرت ابراهيم(ع) باز ميگردد. ابراهيم و اسماعيل پس از آنكه خانة كعبه را بنا نهادند، از خداوند خواستند كه آن دو را مطيع و فرمانبردار خويش قرار دهد و شيوة پرستش و انجام حج را به آنها بنماياند.5 اين بدان معنا است كه آداب و رسوم حج مسبوق به سابقهاي است كه به ايام ابراهيم خليل بر ميگردد.
در سياق همين آيات، قرآن ميفرمايد: «به ابراهيم و اسماعيل عهد كرديم كه خانة مرا براي طواف كنندگان و مجاوران و نماز گزاران پاكيزه داريد.»6 و در جاي ديگر ميفرمايد: «...به ابراهيم گفتيم ـ خانة مرا براي طواف كنندگان و قيام كنندگان و ركوع كنندگان سجده كننده، پاكيزه دار.» 7
اين آيات نشان دهندة آن است كه مناسك حج و يا شيوهها و روشهاي عمل عبادي حج، از سوي خداوند به ابراهيم الهام شده؛ همچنان كه خداوند از ابراهيم ميخواهد مكان حج را پاكيزه دارد. و اين بدين معنا است كه حج عملي است عبادي كه حداقل به روزگار جناب ابراهيم(ع) باز ميگردد. اگرچه رواياتي وجود دارد كه اين زمان را به قبل از آن حضرت بر ميگرداند، امّا احتمالاً اين به معناي تقدّس مكان حج از نخستين ايام آفرينش زمين است و نه فريضه بودن آن براي مكلفين.8
اگر حج را عملي عبادي و نه مجموعهاي از آداب و رسوم لحاظ كنيم، شرط صحت آن قصد قربت است و اينكه بايد صرفاً به انگيزة اطاعت از خداوند ـ و نه هيچ انگيزة ديگر ـ انجام گيرد تا بتواند مقبول شود. اين درست است كه قصد قربت شرط صحت هر عبادتي است، امّا اين شرط در مورد حج با تأكيد بيشتري مورد توجه است. قرآن ميفرمايد:
«حج بايد در ماههاي شناخته شده انجام پذيرد... و هركار خوبي كه انجام دهيد، خداوند بدان آگاه است و رهتوشه برداريد كه بهترين ره توشه پرهيزكاري و تقوا است. اي خردمندان از من پروا كنيد.»9
و سپس چنين ادامه ميدهد:
«چون از عرفات رهسپار شديد، پس خداوند را در مشعرالحرام ياد كنيد. و او را همانگونه كه هدايتتان كرده، به ياد آوريد... سپس از همانجا كه مردمان رهسپار ميشوند، رهسپار شويد و استغفار كنيد كه خداوند غفور و رحيم است. پس چون مناسك حج را به جاي آورديد، خداوند را به ياد آوريد؛ چونان ياد آوري پدرانتان و يا بيش از آن.» 10
و به دنبال آن ميفرمايد:
«از مردمان كساني هستند كه ميگويند خداوندا! در اين جهان به ما نعمت ده و در جهان ديگر آنان را بهرهاي نيست. و از ايشان كساني هستند كه ميگويند: خداوندا! در اين جهان و جهان ديگر به ما نعمت و نكويي ده و ما را از عذاب آتش نگاه دار.»11
اين كيفيت بيان و تأكيد فراوان بر ياد و ذكر خداوند، در مقاطع مختلفيكه طي آن مناسك حج توضيح داده شده، استثنايي است.
و بالاخره در پايان به مؤمنان تذكر ميدهد كه چگونه دعا كنند و حاجت بطلبند؛ دعاييكه صرفاً براي دنيا و رفاه دنيوي نيست، بلكه براي سعادت دنيوي و فلاح اخروي است و نيز در خواست و بر كناري از عذاب جهان ديگر.
حج، پالايشگاه نفس و قرنطينة اخلاقي
ـ به جز قصد قربت كه تمامي اعمال حج آكنده از آن است، حاجي بايد شرايط ديگري را نيز رعايت كند. اين شرايط عمدتاً اخلاقي و رفتاري است. «پس كسي كه ـ در آن ماهها ـ حج ميگزارد بداند كه در اثناي حج به رفث، فسوق و جدال نزديك نشود.»12 چرا كه حج جايي براي ارتكاب چنين اعمالي نيست.
اصولاً مكانهاي مقدسي كه در آن اعمال حج انجام ميگيرد، محيطهايي است با امنيت. امنيّت براي همگان. براي حيوانات و روييدنيها. حتي بدن انسان نسبت به تصرفات غير مجاز خود انسان امنيّت دارد و در فقه تفصيل اين تصرفات توضيح داده شده است. انسان نميتواند بدن خود را بيازارد و امنيّت و آرامش او را از بين ببرد.
اين مكانها حرم است و همگان وظيفه دارند حرمت و سلامت و امنيّت آن را حفظ كنند. در غير اين صورت مرتكب گناه شده و ميبايد جريمه و كفّاره بپردازند.
اين مجموعه شرايط و دستوراتي كه ميبايد توسط حاجّ رعايت شود، بهويژه آنچه به تروك احرام مربوط ميشود، او را در نوعي قرنطينة اخلاقي و رفتاري قرار ميدهد. علاوه بر اين، تقدس و بركت اين امكنه و مواقف و آثار وضعي قرار داشتن در آنها و در آن ايام خاص و نيز عبادت و تضرّع جمعي، خواه و ناخواه انسان را عميقاً تحت تأثير قرار ميدهد.
به واقع مهمترين بُعد حج بعد تربيتي آن است. گويي مجموعة اعمال و مناسك به گونهاي طراحي شده كه حاجي را در مسير رحمت و مغفرت الهي قرار دهد و او را از درون متحوّل سازد، اگر چه درجات اين تحوّل وابسته است به ميزان آمادگي انسان در قراردادن خود در معرض رحمت الهي و دگرگون ساختن ساختار شخصيتي و اخلاقي و رفتارياش.
اصولاً بدان علت به اعمال حج «مناسك» ميگويند كه اين اعمال موجب تطهير و پالايش نفس ميگردد. «نسك» به معناي پاك و پاكيزه كردن است؛ چنانكه در مورد شستن لباس «نسكَ ثوبه» ميگويند. گويي اين اعمال موجب شستوشوي انسان از زنگار گناه و پليدي ميشود و به همين دليل است بيشتر كساني كه مشرّف ميشوند، عليرغم مشاكل جانبي و سختي سفر و اعمال حج، باز هم مايل و مشتاق به تشرّف هستند.13
اطلاع از همين ويژگيها استكه مسلمانان را مشتاق به حج و يا حتي زيارت عمره ميكند. آنها تأثير اين همه را در كساني كه به حج رفتهاند، ميبينند و البته آيات و روايات اين باب نيز آنان را بدان تشويق و ترغيب ميكند.
چنين نيست كه حج مشتمل بر اعمال و آداب و رسومي سنّتگونه باشد. براي آن است كه انسان را تغيير دهد و خدايي كند و او را شايسته سازد كه در مسير رحمت و مغفرت الهي قرار گيرد.
چنانكه گفتيم اصل فريضة حج و مناسك آن، توسط حضرت ابراهيم ابلاغ و بيان شد. در طول زمان اين مراسم، بهويژه توسط اعراب مورد عمل قرار ميگرفت،14 اما تغييرات و تحريفاتي در آن ايجاد شد كه بخشي از آن در قرآن نقل شده و مورد نقد قرار گرفته است.
اين مناسك توسط اسلام پالايش شد و پيامبر(ص) در آخرين سال حيات خود در رأس بزرگترين اجتماع مسلمانانِ آن زمان به حج رفتند و تمامي آداب و رسوم آن را به مسلمانان، بهگونهاي عملي آموزش دادند و احتمالاً به همين علت، اختلاف مذاهب فقهي اسلامي در مورد حج، در مقايسه با فروع ديگر، كمتر است.
واقعيت اين است كه حج به دلايلي كه به برخي از آنها اشارت رفت، در بيان احكام اسلامي داراي جايگاه ويژهاي در ميان امت اسلامي در طول تاريخ بوده است. اين فريضه، در سراسر قلمرو مسلمان نشين، عواطف و احساسات و فرهنگ ديني ـ مردميِ خاصي بهوجود آورده است. از دير باز، در نقاط مختلف، ايدهآل و آرمان هر مسلماني، در هر وضعيتي كه ميزيست، آن بود كه به حج مشرف شود.
همچنانكه حاجي نيز موقعيت ويژه و فرهنگ رفتاري مخصوصِ خود را داشته است؛ فرهنگي كه هم خودش بدان عامل بود و هم ديگران متوقع بودند كه او در چارچوب آن فرهنگ عمل و رفتار كند. اين جريان در علاقمندي مردم نسبت به اسلام و ايجاد نهادهاي اجتماعي ـ فرهنگي كه در خدمت تقويت دين و اخلاق و فرهنگ ديني بود، نقش فراواني داشت كه اين همه در نهايت در جهت تقويت هويت مستقل اسلامي در شخص و جامعة اسلامي بوده است. همين هويت بود كه به آنان در برابر تهاجم و تعرض ديگران قدرت و مصونيت ميبخشيد و مانع از نفوذ و دست اندازي بيگانگان ميشد.15
اين ماجرا كه چگونه حج و فرهنگِ برآمده از آن، به حفظ استقلال و سيادت مسلمانان كمك كرد، بهويژه در غرب اسلامي، يكي از دلكشترين فرازهاي تاريخ اسلام است. هنوز هم حج و مكانهاي مقدس آن، يكي از مهمترين پايگاههاي حفظ اصالت و هويت اسلامي است.
امروزه، تابلوها و هر نوع اثري كه حاكي از مكه و مكانهاي مقدس آن و بهويژه مسجدالحرام باشد، شايعترين ومحبوبترين تابلو و اثرياستكه در سراسر قلمرو مسلمان نشين يافت ميشود. عموم مسلمانان دوست دارند تصاوير تلويزيوني مسجد الحرام و نماز و ديگر مراسمي را كه در اين مسجد برگزار ميشود، مشاهده كنند. اين ناشي از عمق اعتقاد آنها است و همين تمايل موجب تقويت ايمان و نيز هويت مستقل اسلامي آنها است.
در دنيايي كه همه به سوي مصرف گرايي و ارزشهاي صرفاً مادي و لذت جويانه هجوم آوردهاند، اسلام ميكوشد پيروانش را در برابر اين موج حفظ كند و هويت و مصونيت بخشد. بي شك حج و امكنة مقدس آن، در اين ميان نقشي تعيين كننده و منحصر به فرد دارند.
از اين ديدگاه، حج تنها زائرانش را متأثر نميكند، بلكه جامعة اسلامي و همة مسلمانان را تحت تأثير قرار ميدهد و براي آنها معنويت و اخلاق و تربيت و هويّت ديني به ارمغان ميآورد.
پي نوشت ها:
1 . حج : 67
2 . الميزان، ج14، ص368 ؛ مفردات راغب، ذيل واژه «حج».
3. براي توضيح بيشتر در مورد معاني كلمه peregrinus ر.ك. به: مقاله مفصلي كه تحت عنوان peregrinaggio دايرة المعارف كاتريكي آمده است: Enciclopedia cattolica , vol 1X, PP, 1079-1086, Città del Vaticano 1952
همچنين ر.ك. به: مقاله Pellegrinaggio در دايرة المعارف آيين يهود:
Encyclopedia Judaica , Keter Publishing House, Jerusalem ,1996
4 . مناسك الحج: عباداته و قيل مواضع العبادات... و نسك: تزهّد و تعبّد. مصباح المنير، ص309
5 . بقره : 127
6 . بقره : 125
7 . حج : 26
8. روزي زراره كه از خواص اصحاب امام صادق(ع) است به آن حضرت ميگويد: «جَعَلَنِيَ اللهُ فِدَاكَ أَسْأَلُكَ فِي الْحَجِّ مُنْذُ أَرْبَعِينَ عَاماً فَتُفْتِينِي؟! فَقَالَ: يَا زُرَارَةُ، بَيْتٌ حُجَّ إِلَيْهِ قَبْلَ آدَمَ بِأَلْفَيْ عَامٍ تُرِيدُ أَنْ تَفْنَي مَسَائِلُهُ فِي أَرْبَعِينَ عَاماً؟!». وسائل الشيعه، ج8 ، ص7
9. (الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللهُ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوي وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الأَلْبابِ) (بقره : 197)
10. (فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْكُرُوا اللهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَ اذْكُرُوهُ كَما هَداكُمْ ... ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفاضَ النَّاسُ وَ اسْتَغْفِرُوا اللهَ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ، ٌ فَإِذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ...) (بقره : 200 ـ 198)
11. بقره : 201
12. بقره : 197
13 . امام رضا(ع) در پاسخ به محمد بن سنان درباره حج و فلسفه آن چنين ميفرمايد: «وَ عِلَّةُ الْحَجِّ الْوِفَادَةُ إِلَي اللهِ تَعَالَي وَ طَلَبُ الزِّيَادَةِ وَ الْخُرُوجُ مِنْ كُلِّ مَا اقْتَرَفَ وَ لِيَكُونَ تَائِباً مِمَّا مَضَي مُسْتَأْنِفاً لِمَا يَسْتَقْبِلُ وَ مَا فِيهِ مِنِ اسْتِخْرَاجِ الأَمْوَالِ وَ تَعَبِ الأَبْدَانِ وَ حَظْرِهَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ وَ التَّقَرُّبِ بِالْعِبَادَةِ إِلَي اللهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ وَ الْخُضُوعِ وَ الاسْتِكَانَةِ وَ الذُّلِّ شَاخِصا إِلَيهِ فِي الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ وَ الأَمْنِ وَ الْخَوْفِ...» عيون اخبار الرضا، شيخ صدوق، ج2، ص90
14 . درباره آداب و رسوم حج در ميان اعراب قبل از اسلام ر.ك. به: الدكتور جوادعلي، المفصل في تاريخ العرف قبل الاسلام ج 6، ص 398 ـ 347 ، چاپ دوم، 1993
15 . شيخ محمود شلتوت در توضيح «لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُم» به خوبي اين نكات را توضيح ميدهد. العقيدة و الشريعة في الاسلام، صص 100 ـ 99
همچنين در مورد منافع دنيوي و اخروي حج، در ذيل همين آيه، نگاه كند به توضيحات مفصل و دقيق علامة طباطبايي، الميزان، ج14، صص 370 ـ 369 :
وقد تقدم فيما مر أن عمل الحج بما له من الأركان والأجزاء يمثل دورة كاملة ممّا جري علي إبراهيم (ع)في مسيره في مراحل التوحيد و نفي الشريك و إخلاص العبودية لله سبحانه.
فإتيان الناس إبراهيم (ع) أي حضورهم عند البيت لزيارته يستعقب شهودهم هذه المنافع أُخرويها و دنيويها و إذا شهدوها تعلقوا بها فالإنسان مجبول علي حب النفع.
فالمنافع التي جعل الحج سبيلاً لشهودها والحصول عليها وهي أول ما ذكر في حكمة الحج ـ عامة مطلقة، لم تقيد بنوع دون نوع، ولا ناحية دون ناحية، وهي بعمومها و إطلاقها، تشمل كل ما ينفع الفرد و الجماعة، ويصلح شأنهما فطهارة النفس، والتقرب إلي الله، منفعة، والتشاور في رسم خطط العلم و الثقافة، وفي جمع الكلمة علي تركيز الدعوة، و العمل علي إظهار الإسلام بسماحته وأحكامه الرشيدة، منفعة، وإعداد العدة لنسج خيوط الشخصية الإسلامية، ثوباً واحداً، منفعة وأي منفعة، وامتلاء القلوب بمبدأ المحافظة علي تلك الشخصية من التحلل والذوبان، منفعة، وهكذا تتعدد المنافع و تتنوع علي حسب مقتضيات الأحوال التي توحي بها الأزمنة ومواقف الناس من الناس.
وَ عِلَّةُ الْحَجِّ الْوِفَادَةُ إِلَي اللهِ تَعَالَي وَ طَلَبُ الزِّيَادَةِ وَ الْخُرُوجُ مِنْ كُلِّ مَا اقْتَرَفَ وَ لِيَكُونَ تَائِباً مِمَّا مَضَي، مُسْتَأْنِفاً لِمَا يَسْتَقْبِلُ، وَمَا فِيهِ مِنِ اسْتِخْرَاجِ الأَمْوَالِ، وَ تَعَبِ الأَبْدَانِ، وَ حَظْرِهَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ، وَ التَّقَرُّبِ بِالْعِبَادَةِ إِلَي اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ الْخُضُوعِ وَ الاسْتِكَانَةِ وَ الذُّلِّ، شَاخِصاً إِلَيْهِ فِي الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ وَ الأَمْنِ وَ الْخَوْفِ، دَائِباً فِي ذَلِكَ دَائِماً، وَ مَا فِي ذَلِكَ لِجَمِيعِ الْخَلْقِ مِنَ الْمَنَافِعِ وَ الرَّغْبَةِ وَ الرَّهْبَةِ إِلَي اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ مِنْهُ تَرْكُ قَسَاوَةِ الْقَلْبِ وَ جَسَارَةِ الأَنْفُسِ، وَ نِسْيَانِ الذِّكْرِ، وَ انْقِطَاعِ الرَّجَاءِ وَ العمل وَ تَجْدِيدُ الْحُقُوقِ وَ حَظْرُ النَّفْسِ عَنِ الْفَسَادِ، وَ مَنْفَعَةُ مَنْ فِي شَرْقِ الأَرْضِ وَ غَرْبِهَا وَ مَنْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ مِمَّنْ يَحُجُّ وَ مِمَّنْ لا يَحُجُّ مِنْ تَاجِرٍ وَ جَالِبٍ وَ بَائِعٍ وَ مُشْتَرٍ وَ كَاسِبٍ وَ مِسْكِينٍ، وَ قَضَاءِ حَوَائِجِ أَهْلِ الأَطْرَافِ وَ الْمَوَاضِعِ الْمُمْكِنِ لَهُمُ الاجْتِمَاعُ فِيهَا كَذَلِكَ «لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ».